شکاف میان جهان پژوهش، حوزۀ عمومی و به ویژه فعالیت جنبشهای اجتماعی، چیزی است که علوم اجتماعی باید بر آن فائق آید. جنبشهای زیادی مانند جنبشهای فمینیستی و محیط زیستی و سایر جنبشها به واقع هم اکنون سرمشق ارائه میدهند . مسئولیت علوم اجتماعی، به سهم خود، در لحظه های بحران آشکارتر می شود. تضاد اغلب علامت بحران و همزمان منادی تغییر است و رویه جامعه شناسی واکنش فوری است. سلسله ای از بحرا نها وجود دارد که تهدیدکنندۀ هستی انسان است. از حالا به بعد، دیگر نه همچون گذشته با تکثیر ریسک، بلکه با تکثیر مخاطره حیات مواجهیم. اختلافات سیاسی نوعی حساسیت سیاسی نسبت به جنبشهای اجتماعی بوِزه جنبشهای زنان و محیط زیستی را ایجاد کرده که برای علوم اجتماعی تعهدگرا را به مواجهه با سرمایه داری سیری ناپذیر و تخریبگر و چپاو لگر و جنگ گرای کنونی دعوت می کند.
اکثریت جامعه شناسی ایران البته هرگز در برابر تخریبگران و موقعیتهای بحرانی نایستاد و رویکردی چندان مسئولانه نداشت . در جایی که پای منافع در میان است ، پای تعهد می لنگد و همین لنگ لنگان بودن جامعه شناسی متعهد است که چشم بر دهه ها تخریب جوامع محلی بسته و هرگز به تخریب گرانی چون سدسازان، آلوده کننده های محیط زیست ، نابرابری های تحمیل شده به مردم در حاشیه بویژه در میان روستاها و عشایر بطور جدی اعتراض نکرد. تنها وقتی فعالان و اقلیتی از جامعه شناسان متعهد هزینه ها را داده بودند؛ برخی که دیگر خطری حس نمی کردند آمدند و حرفهایی که دیگران هزینه زدنش را پرداخت کرده بودند از تریبون ها به نام نظریه خودشان زدند!!