پرسش نخست من این است که چه آثار ملموسی متوجه جامعه زنان بوده است؟
شکل آسیبهایی که زنان به سبب این مساله متاثر شدهاند از آن اساسا اقتصاد خانواده فروپاشیده است. زنها در کشاورزی به مردها کمک میکردهاند وقتی خشکسالی آمده است. سه اتفاق برای مردها افتاده است. خشکسالی در روستاها سه پیامد را برای مردها داشته است؛ اول اینکه خودشان به تنهایی مهاجرت کردهاند به شهرها تا بتوانند کار کنند و هزینه زندگی خانوادهشان را تامین کنند و برای خانواده پول بفرستند. در این شرایط مسوولیتهای مراقبتگری خانواده تماما برعهده زنان است و همین که باید وضعیت اقتصادی خانواده را هم مدیریت کنند. همین طور باید به نیازهای عاطفی خانواده هم بهتنهایی پاسخ دهند. بنابراین این زنان ممکن است در برابر این سطح از فشار سلامت روانشان آسیب ببینند و تاب نیاورند.
در شکل دوم خانواده بهطور کامل مهاجرت میکند. خب این خانوادهها با دست خالی راهی شهرها میشوند و ساکن حاشیهها میشوند و آنجا هم در معرض انواع آسیبهای اجتماعی هستند. این افراد عموما فاقد مهارتهایی هستند که در فضاهای شهری موردنیاز است پس مجبور میشوند به مشاغل غیررسمی یا کارهای ساده روی بیاورند که فقر آنان را تشدید میکند. آسیب دیدن ساختار خانواده و درگیر شدن افراد به انواع آسیبها دور از انتظار نیست. در این وضعیت زنان یا قربانی این آسیبها میشوند یا مثلا مجبورند از همسر معتاد یا فرزندانی که آسیب دیدهاند، حمایت کنند و تنشها و خشونتهای خانگی عمدتا متوجه زنان است و شکل سوم این است که مردان روستایی برخلاف بیکاری در محل زندگیشان میمانند و مثلا به درآمد یارانهشان اکتفا کنند. اغلب این مردها چون دایما شاهد وضعیت خشک شدن باغهایشان هستند به مرور کمحوصله و افسرده میشوند. گرایششان به مصرف مواد بیشتر میشود و دوباره این زنان هستند که باید پیامدهای این اتفاقات را در این خانوادهها تحمل کنند. در برخی روستاها که برای پژوهش رفتهام از آب آوردن برای خانه تا بقیه کارها هم بر دوش زن خانواده است. مهمترین مساله این است که اگر زنها دانش زیستمحیطیشان و دانش هواشناسیشان افزایش پیدا کند وخودباوری شان تقویت شود من فکر میکنم بتوانند در مناطق خودشان کنشهای مناسبی انجام دهند. از زمان تقسیم کار اجتماعی زنان همیشه نقش مراقبتگری و تهیه غذا از طبیعت داشتهاند. این دانش بومیشان همیشه برای دفاع بهتر و پایدارتر از محیط زیست موثر بوده است. من فکر میکنم دراینباره خیلی میشود بحث کرد. اگر فناوریهای نو با دانش بومی تلفیق شوند نتایج مثبتی خواهند داشت. دستکم در مدیریت خرد که مطمئنم موثر است. اما در مدیریت کلان همیشه نظام برنامهریزی ما مردانه بوده و از همین رو به نیازهای جامعه زنان توجه نشده است. زیرساختها را مردانه میسازند.
مقصود شما از اینکه زیرساختها را مردانه میسازند، چیست؟
یعنی اینکه وقتی مثلا تصمیم میگیرند یک سد را بسازند، مردان هستند که مطالعه میکنند، برنامهریزی میکنند و سد را هم میسازند. در این فرآیند طبیعتا به این نکته هم فکر نمیشود که این تصمیمها ممکن است چه اثری بر زندگی خانوادههای ذی نفع داشته باشند. زنان در زمینه انرژی و حوزه آب کمتر فرصت پیدا کردهاند که در نظام تصمیمگیری در دنیا نقش داشته باشند. این محدود به ما هم نیست قبلا یک مقاله بینالمللی خواندم که این ویژگی بسیاری از کشورهای دنیاست.
چگونه میتوان نقش زنان را در مقام ذینفعان و برنامهریزان افزایش داد؟
برنامههای توسعه فن سالارانه است. وقتی برنامههای توسعه انسان مدارانه شود آن وقت بطور طبیعی نگاه تک جنسیتی هم کاسته میشود. در نگاه فن سالارانه مردان دست بالا را دارند. وقتی هم از تعادل جنسیتی در برنامههای توسعه حرف میزنیم منظورمان صرفا این نیست که مثلا زنان حتما برنامهریز باشند. خیلی وقتها ممکن است زنان هم باشند اما نگاه و خروجی این تصمیمها انسان مدارانه نباشد. با توسعه انسانمدارانه بطور طبیعی شکافهای جنسیتی و طبقاتی کاهش پیدا میکند. بهترین کار این است که از توسعه فنسالارانه دست بکشیم.
از تغییر رویکرد به توسعه و در پیش گرفتن روشهای نرم برای عبور از بحران خشکسالی و کم آبی در تجربههای جهانی هم مثالی دارید؟
بله. در بسیاری از کشورهای جهان از جمله برخی جوامع فقیر آفریقایی شیوههای تطبیق با شرایط خشکسالی را در پیش گرفتهاند. آنها خشکسالی را پذیرفتهاند و مدل جدید اقتصادی طراحی کردهاند تا اقتصاد روستاها پایدار شود. اما مشکل ما این است که هنوز خشکسالی را نپذیرفتهایم. یکی از جدیترین سیاستهای ما باید مبتنی بر تطبیق با شرایط باشد. کارآفرینی بدون آب یکی از سیاستهایی است که باید در مناطق دچار خشکسالی دنبال شود. مشاغلی را در روستاها برای توانمند کردن زنان گسترش میدهند که در ابتدا خانوادهها از فقر نجات پیدا کنند. راهکار دیگری که در پیش گرفتهاند مشاغل سبز است که به آب نیاز چندانی نداشته باشد و با اقلیم سازگار باشد و آب را هم ذخیره کند. مساله ما این است که هنوز در مرحله پذیرش هستیم. تغییر الگوهای کشت، راهکارهای نگهداری آب، احیای صنایع دستی از بین رفته که بخش مهمی از جامعه هدف این اقدامات را زنان روستایی تشکیل میدهند. این اقدامات باید از مهاجرتهای سرگردان جلوگیری کند. پیوند روستاییان با روستا با این مشاغل بازتعریف میشود که برگرفته از سنتهای بومی همان منطقه است که با فناوریهای جدید مثل بازاریابیهای آنلاین تلفیق میشود و روستاییان دیگر پیوندشان را فقط در کشاورزی تعریف میکنند. این همان اتفاقی است که ما به آن نیاز داریم.
چقدر رفتهایم سراغ این تغییر رویکرد؟
این تغییر رویکرد به صورت موردی و بر اثر خلاقیتهای فردی در برخی مناطق کشور روی داده است. مثلا همین طرحهای گردشگری و بوم گردی که دارد اجرا میشود سرعت کافی ندارد. اینقدر سیستم اداری ما مانع بر سر راه متقاضیان میگذارد که خیلی وقتها افراد در میانه راه خسته میشوند.
به نظر شما اگر به مساله آثار بحران محیط زیست بر خانواده و خصوصا زنان توجه نکنیم با چه پیامدهایی اجتماعی روبهرو خواهیم شد؟
همین الان جمعیتی که هجوم آوردهاند به حاشیه شهرهای بزرگ و آسیبهای اجتماعی تشدید شده است. و تازه مهاجرت خانوادگی با مهاجرتهای فردی متفاوت است. بسیاری از دختران این روستاها تصمیم میگیرند به صورت فردی برای کار و گذران زندگی به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند. این نوع مهاجرت به دلیل حاکم بودن قواعد سنتی بر روابط درون خانوادگی مشکلات خاص خودش را دارد. حالا با این دشواریها وقتی کسی تصمیم میگیرد که خانواده را ترک کند معنیاش این است که دیگر راهی برایش باقی نمانده است. من واقعا امیدوارم بهزیستی مساله شکنندگی روانی در روستاها را جدی بگیرد. من به چشم خودم دیدهام اعضای بسیاری از این خانوادهها به دلیل فقر ناشی از خشکسالی نتوانستهاند زیر بار فشار روانی دوام بیاورند. عمده پیامدهای افزایش اعتیاد مرد خانوادهها در روستاها متوجه زنان است. این مسائل ممکن است از نظر سیاستگذاران ما دور مانده باشد. تا مسوولی به این روستاها سر نزند ممکن است این پیامدهای اجتماعی را لمس نکند.
کارآفرینی بدون آب یکی از سیاستهایی است که باید در مناطق دچار خشکسالی دنبال شود. مشاغلی را در روستاها برای توانمند کردن زنان گسترش میدهند که در ابتدا خانوادهها از فقر نجات پیدا کنند. راهکار دیگری که در پیش گرفتهاند مشاغل سبز است که به آب نیاز چندانی نداشته باشد و با اقلیم سازگار باشد و آب را هم ذخیره کند. مساله ما این است که هنوز در مرحله پذیرش هستیم. تغییر الگوهای کشت، راهکارهای نگهداری آب، احیای صنایع دستی از بین رفته که بخش مهمی از جامعه هدف این اقدامات را زنان روستایی تشکیل میدهند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=98461