موضوع تغییرات اقلیمیو پیامدهای از جمله خشکسالی را باید به عنوان نوعی مشکل مربوط به عدالت درک کرد که مستلزم اشتراکگذاری منابع بین افراد بی شماری است، افرادی که بعضی از آنها به ما نزدیکند، بعضی دیگر را ندیدهایم، و عدهای هم هنوز به دنیا نیامدهاند. این موضوع دست زدن به اقداماتی پیچیده را ایجاب میکند، نه فقط به دلیل آنچه که هم اینک در مقابل چشممان در حال وقوع است (که برای بسیاری به ظاهر نگرانکننده یا وخیم نیست)، بلکه علاوه بر آن به خاطر آنچه که برای نسلهای آینده رخ خواهد داد.
از آنجا که در اغلب موارد دهها سال طول میکشد تا سیستم اقلیمی به مقادیر افزایشیافتۀ کربن واکنش نشان دهد (هرچند که ممکن است زمانی برسد که یک وضعیت مخاطرهآمیز ناگهانی به مجموعهای از تأثیرات زنجیرهای بهتآور منجر شود)، در حال حاضر در سیستم اقلیمی زندگی میکنیم که حاصل انتخابهای پدربزرگها و اجدادمان است. عدالت زیستی چیزی است که باید دنیا به آن فکر کندو تصمیم بگیرد. این تصمیم بطور مشخص به سیاست مرتبط است این عدالت چه مسائلی را باید در بر بگیرد؟
مایکل مورگان در بررسیِ برداشتی که لویناس – فیلسوف فرانسوی – از موضوع «عدالت» دارد«سیاست» را به این شکل تعریف میکند: مجموعهای از «اصول مورد نیاز برای طراحی سیستمی متشکل از هنجارها، نهادها، و رویههایی که باید زندگی تکتک افرادی را که همراه با یکدیگر در قالب یک گروه زندگی میکنند سازماندهی کنند. ارزشهای گوناگونی وجود دارد که باید توسط این اصول ابراز شوند، و خود سیستم هم باید مثال و نمونهای از آنها را ارائه دهد. از جملۀ این ارزشها میتوان به امنیت شهروندان، ثبات، رفتار منصفانه با همگان، برخی معیارهای برابری، … و تلاش برای پیشبرد و حفظ مصالح عمومی و گروهی و همچنین نیازها و منافع افراد اشاره کرد.»
عدالت در تغییرات اقلیمی از آن جهت بسیار اهمیت دارد که ضعیفترین ها در خط مقدم آسیبها قرار دارند، انهایی از قضا آنها کمترین سهم در وقوع این وضعیت داشته اند.