سالهاست که اعطای تسهیلات روستایی یکی از راه حلهای ایجاد تنوع شغلی ، توسعه روستایی و در وضعیت خشکسالی سازگاری با کم آبی برای راه اندازی مشاغل جایگزین در روستاها و پیشگیری از مهاجرت در نظر گرفته شده است . مشاهدات میدانی در مناطق روستایی نشان میدهد که این وامها نه تنها گره گشا نبوده اند، بلکه قربانیان زیادی نیز داشته است که با استفاده از تسهیلات نه تنها موفق به راه اندازی کسب و کار نشده اند، بلکه تبدیل به بدهکار بانکی شده و ورشکست شده اند و بازپرداخت این تسهیلات چون باری گران بر دوششان مانده است. چرا این گونه است؟
بدیهی است برای راه اندازی هر کسب و کاری نیاز به ایده پردازی، مهارت شغلی و داشتن یک استراتژی فروش و عرضه کالا و بویژه شناخت و دانش مالی استدر کنار مهارتهای ارتباطی و اجتماعی است . مشاهدات و مطالعات میدانی نشان داد که زنانی که از تسهیلات بانکی استفاده کرده اند و نتوانسته اند کسب و کار موفقی داشته باشه و ورشکست شده اند، فاقد یکی از موارد فوق هستند. آنچه که ابتدا تصور می کرده اند این بوده که با داشتن یک مهارت شغلی می توانند کسب و کار خودشان داشته باشند ، در حالی که از مهارتهای مالی و ارتباطی در این حوزه بی بهره بوده اند. داشتن مهارت مالی و شناخت بازار و جریان اقتصادی برای داشتن کسب و کار موفق بسیار ضروروی است، اما زنان روستایی اغلب فاقد دانش و مهارت مالی اند، همین امر موجب شکست شان می شود. برای این که تسهیلات روستایی بتواند به ادهداف مورد نظر برسد، لازم است یا وام گیرندگان را آموزش داده و مهارتهای اجتماعی و مالی را به آنها آموخته شود، یا این که تسهیلات به کارآفرینان با تجربه داده شود تا آنها بتوانند با توجه به پتانسیل های انسانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی روستاها شغل پایدار ایجاد نمایند.
از آنجا که وام گرفتن برای زنان به منزله عبور از موانع جنسیتی است ، لازم است به زنان کمک شود که ریسک کسب و کارشان را ه شدت کاهش دهند. از مهمترن موانع جنسیتی که در راه وام گرفتن زنان وجود دارد تامین وثیقه و ضامن است، زنان کمتر مالک اموال غیر منقول مانند خانه و مزرعه برای گذاشتن در گرو بانک هستند، همچنین پیدا کردن ضامن معتبر( کارکنان و حقوق بگیران سیستم ) نیز آسان نیست.
علاوه بر آن زنان با نابرابری ساختاری مواجهند و در صورتی که کسب و کارشان شکست بخورد، آنها باید رنج سرزنش قربانی نیز تحمل کنند. در هرحال وام گیرندگان ورشکسته چنان سرکوب می شوند که بلند شدن برایشان گاه غیر ممکن می شود. نهادهای مدنی و سازمانهای مردم نهاد مهمترین کانونهای آموزش در روستاها هستند که می تواند با محوریت روستاییان و سرمایه اجتماعی روستاها شکل گرفته و مردم را برای مهارتهای مالی ، ارتباطی و اجتماعی آموزش دهند. امروزه کسب و کارها بر پایه بخت و اقبال نیست،، بلکه بر پایه مهارت و دانش تجاری و آشنایی با شبکههای ارتباطی و اجتماعی است بدون این مهارتها کمتر کسب و کاری موفق خواهد شد.
مهتا بذرافکن