هزاران سال پیش اجدادمان ازراه شکار زندگی میکردند، آنها نه چنگال و دندانهای تیز داشتند و نه قدرت دویدن و تعقیب شکار، اما آنها نوع هوشمندی از موجودات زنجیره غذای بودند که قدرت ابداع واختراع ابزارشکار درخارج بدن خویش داشتند، بااختراع نیزه وچاقو توانستند برضعف خویش فائق آمده وبا استیلا برطبیعت بقای خویش راتضمین نمایند. ما درعین حال آنها بزودی دریافتند که ازهمین ابزار برای استیلا بر قلمرو یکدیگراستفاده کرده وبا کشتار همنوعان علاوه برطبیعت،اجتماعات انسانی ضعیف تررا نیز فرمانبردارخویش سازند، ابزارآنها دولبه داشت:یکی برای بقای نوع بشر ودیگری برای نابودی او.
همین قانون برتمام ابزارهایی که بشرساخت حکمفرما شد. ازچاقو گرفته تا ابداعات امروزی. سدسازی که بعداز حکومتی شدن حکمرانی آب ابعاد بزرگی پیداکرد نیز یکی ازهمین دستاوردهای بشری است که همچون چاقو دولبه دارد ولذا ازآنجا که بامنافع ملی گره خورده است بایدهمه ابعادآن بررسی شود.دیهی است یک پروژه سدسازی از بعد مهندسی ومحیط زیستی مطالعه، ومحاسبه می شود، اما آیا ازبعد اجتماعی وفرهنگی نیزبه همان دقت مطالعه میگردد؟ به نظر میرسد مطالعه سدسازی ازابعاد اجتماعی وفرهنگی کم اهمیتتر پنداشته میشود چرا که فرضیه سدسازی براین استوار است که: «سدسازی موجب میشود که از هدر رفتن روان آبها جلوگیری شده وجهت مصرف به دام انداخته شوند تابرای مصارف دیگر چون صنعت و کشاورزی درطول ماههای کم بارش و تولید صورتهای دیگر انرژی استفاده شود.»
ین فرضیه درظاهر بدون عیب و نقص وکاملا درجهت مصالح عمومی جامعه به نظرمی آید. اما ازآنجا که سد سازه ای است که باحجم ومیزان بارش رابطه دارد ووقتی کاربردی است که با بارش کافی آبگیری شود، لذا درصورت کاهش بارش ووقوع خشکسالی این چاقوی دولبه میتواند منبعی برای منازعات بین جوامع پایین دست و بالادست حوزه آب ریز شود.
هنگام احداث سد باید مصالح کل اجتماعات ساکن دراطراف«حوزه آبریز» درنظرگرفته شود بدیهی است که مردم بالا رود می توانند از مزایای سد بهره برده و سد برایشان درشرایط عادی موهبت است. امابا قطع حقابه رودها بخشی ازمردم سهم خودراازحوزه آبریز ازدست داده ونه تنها حیات اجتماعات بشری،بلکه کل اکوسیستم واقلیم به شدت درمعرض خطر قرار میگیرد.مونه این امر در استان نیمه خشک فارس و ارتباط خشک شدن دریاچه بختگان و طشت و انجیرستانهای استهبان با احداث سد سیوند و قطع حقابه رود کر مشهود است. حتی در ابعاد بین الملی نیز مثلا قطع حقابه هامون مناقشه برانگیز شده است و در هردو یکی با منشأ داخلی و دیگری خارجی؛ احداث سد موجب نابودی اکوسیستم وآسیب شدید به زندگی اجتماعی مردم شده است.
ا این وجود هنوز سدسازی در ایران کم وبیش یک مطالبه عمومی است که جزو وعده های شاخص کاندیداها برای نمایندگی مجلس و یاریاست جمهوری است. مردم درباره سدمانند اجدادمان به چاقو ونیزه بدون درنظر گرفتن بعد خشونت زای آن میاندیشند: سد می تواند دسترسی آسان و امن تر به منابع آب برای «ما» فراهم کند،گور پدر «دیگری».
آنها هم مانند وعده دهندگان به حوزه آبریز فکرنکرده وفقط مصالح قلمرو خویش رادرنظر میگیرند،گویی سد برایشان منبع قدرت و ثروت است و از این منطرسدسازی تبدیل به منشا نابرابری اجتماعی می گردد. لذا سدسازی مسأله ای استراتژیک ومرتبط با امنیت ملی است و احدات آن نیز باید چون یک مسأله استراتژیک مورد تامل، بررسی ومطالعه قرارگیرد؛ ونه به عنوان یک وعده انتخاباتی درتریبونهای عمومی.
سدسازی هم یکی از ابداعات بشر ویک راه سازگارانه با طبیعت برای تأمین نیازها وحفظ بقا والبته بخش مهمی ازمسأله حکمرانی آب است،چنانچه دراحداث سد همه ابعاد ازجمله بُعداجتماعی رعایت نگردد، می تواند منشأمنازعات محلی، نابودی اکوسیستم، هدررفتن آب وازهمه مهمتر پیامدهای اجتماعی ناشی ازقطع حقابه پایین دست ونابودی مشاغل روستایی، تخلیه روستاها ومهاجرت به حاشیه شهرها وبغرنج شدن مسائل اجتماعی شود.دستکاری دراکوسیستمها ازبعد اجتماعی به شدت حساسیت زاست وباید دراحداث سدبه عنوان وعده های انتخاباتی وفخردستاوردهای مدیریتی تجدید نظرشود.
همانگونه که فعالان محیطزیست تأکیدمیکنند دستکاری درطبیعت حد ومرزی دارد، سدسازی بی رویه وناپایدار موجب آسیب به طبیعت ونابودی تنوع زیستی می شود.زنظر کارشناسان آب وخاک روی آوردن به تکنیکهایی چون آبخیزداری وآبخوان داری باهدایت سرمایه های سدسازی، علاوه برتقویت آبهای زیرزمینی واحیای منابع فرهنگی آب همچون قناتها، ازیک سوموجب مشارکت مردم محلی درحکمرانی آب شده وبه جای افزایش خطرمنازعات، زمینه تقویت وفاق اجتماعی را فراهم میکند.
وازسویی بصورت بهینه وسازگارانه سیلاب رامهارکرده واکوسیستمهای طبیعی وجوامع بشری راپایدار میسازد.
مهتابذرافکن
@RuralWomenIssue