چند روز گذشته فیلم مقابله زنان روستایی روستای دمچنار در استان کهکیلویه و بویراحمد با آتش سوزان ، آن هم با لباسهای محلی که هر لحظه امکان آتش گرفتن و فاجعه آفریدن وجود داشت در شبکه های اجتماعی پخش شد. که هم متاثرکننده بود و هم نگران کننده. درست مانند فیلم کودکانی که با خیس کردن لباسهایشان به جنگ آتش افتاده در جان زاگرس رفته بودند.
این زنان در حالیکه شاخه درخت در دست داشتند با آن به جنگ با آتش سوزان رفته بودند و آن کودکان با لباسهای خیس شان.. هر گاه می بینی که زادگاهت، جنگلی که خانه امیدت است بسوزد بدیهی است که برای نجاتش از جان بگذری. اما این ایثار آن زمان که با آموزش و حفظ جان به عنوان همراه شود می تواند موثر باشد. اگر هر کدام از این زنان یا کودکان دچار حادثه ای تلخ می شدند، همه تحسین امروز ما تبدیل به تلخی و پشیمانی می شد . آیا این زنان و کودکان باید با دست خالی در خط مقدم خاموش کردن آتش می جنگیدند؟
لباسهای محلی زنان نه تنها در این فجایع حادثه آفرین است ، بلکه در فاجعه سیل هم می تواند موجب غرق شدن زنان شود. اینجاست که باید به این نکته توجه کرد که برای فاجعه باید آماده بود و دسترسی به تجهیزات ایمن و آموزش بسیار مهم است ، آنچه که از یک سو از سوی سازمان جنگلها و از سویی سازمانهای متولی چون محیط زیست، آتش نشانی و مدیریت بحران چندان به آن اهمیت نمیدهند اگر جوامع محلی در خط مقدم حوادثند، لازم است به تجهیزات و آموزش دسترسی داشته باشند.

زنان و کودکان نه تنها آموزش ندیده اند، بلکه وقتی از سوی مسئولان حرکتی برای کنترل خطر نمی بیند جان خویش را هم این چنین به خطر می اندازند. آیا سازمانهای متولی از دیدن این تصاویر در مدیریت خوش تامل خواهند کرد؟ بعید است..