با توجه به تاریخ ایران زمین و تدقیق در مورد نحوه تعامل مردم ایران با طبیعت اطراف خود در دوره های مختلف تاریخی ما به یک اصل غیر قابل انکار از منظر جامعه شناسی تاریخی برمی خوریم و آن ” منفعل نبودن مردم فلات ایران در طی دهها قرن در مورد طبیعت اطراف خود ” بوده است. این منفعل نبودن علاوه بر تاثیر پذیری از نوع فرهنگ اقوام ایرانی از آمیزهای دینی خود چه در قبل از اسلام و چه بعد از اسلام منشا می گیرد. انسان ایرانی در طول تاریخ هرگز خاک،آب ،جنگل و محیط زیست خودرا نابود نمی کرده و گویی در ضمیر وی دوستی با طبیعت همواره ریشه داشته است. حال نکته ای که قابل توجه می باشد این است که چه اتفاقی در طی دهها سال اخیر در کشور ما بوجود آمده که انسان ایرانی دیگر چون اسلاف خود نسبت به طبیعت اطرافش اینچنین بی تفاوت و در بسیاری موارد بی رحم شده است؟ آیا این بی تفاوتی را می توان فقط به دلیل ماشینی شدن زندگی و تغییر نوع تمدن بعد از انقلاب صنعتی در انگلستان مرتبط ساخت؟ آیا این تغییر وحشتناک را می توان یکسره بر دوش حاکمیت ها و سیاستهای آنها و نوع الگوی اقتصاد سیاسی حاکم بر آنها دانست؟ آیا می توان گفت روند رو به افزایش شهرنشینی و هجوم از روستاها به شهرها درطی ۷۰ سال اخیر موجب چنین پدیده ای گردیده است؟ آیا دور بودن انسان شهرنشین از زیبایی های طبیعت اطرافش وی را از محیط زیستش بیگانه کرده است؟ آیا نقش عوامل خارجی و استعمار آشکار و پنهان در ایجاد چنین خصوصیتی موثر بوده است؟ نقش عوامل استثمار کننده طبقات و لایه های فرادست در این امر موثر بوده است؟ نقش علوم و تکنولوژی های وارداتی در حفاظت از ارکان محیط زیست ایران چقدر موثر بوده اند؟ آیا تحول ژنتیکی خاصی در مردم ما بوجود آمده است؟ نقش طبقات تحصیل کرده ولی غیر روشنفکر تا چه حد توانسته قدرت نقدپذیری را کاهش داده و مردم و حکمرانان را در مورد منفعل بودن یا نبودن تحت الشعاع قرار بدهد؟ نقش روشنفکرین در آگاهی رسانی تا چه میزان بوده است؟ نقش قوانین حاکمیتی و اجرا یا عدم اجرای آنها مردم ایران را در سوق دادن به این انفعال تاچه حد یاری داده است؟ نقش رسانه ها در طی این ۷۰ سال در این مورد چه مقدار موثر بوده است؟ آیا اقتصاد مبتنی بر صادرات نفتی توانسته در این منفعل بودن نقشی داشته باشد؟ تعدد و یا عدم تعدد احزاب و گروههای سیاسی توانسته در این پروسه نقش آفرین باشند؟ نوع آموزش به کودکان،نوجوانان و جوانان در تمامی مقاطع آموزشی چقدر در تشدید این انفعال موثر بوده است؟ افزایش وحشتناک جمعیت چه تاثیری در این انفعال پذیری داشته است؟ نقش اقتصاد و معیشت مردم ما در طی این ۷۰ سال چه مقدار بر روی این مسئله موثر بوده است؟ روانشناسی اجتماعی مردم ما که منبعث از دهها قرن حاکمیت های شبه فئودالی و خان خانی بوده چه مقدار بر روی این بی تفاوتی تاثیر گذاشته است؟ نوع اقلیم غالب فلات ایران که خشک و نیمه خشک است چقدر موثر بوده است؟ آیا نوع حاکمیت های آبسالارانه تاثیری بر این مسئله داشته یا خیر و اگر داشته است تا چه مقدار موثر بوده است؟ کشاورزی و دامداری سنتی چه تاثیری بر این روند داشته است؟ در نهایت این پرسش ها مطالبی است که بنده معتقدم تا به آنها پاسخی جامع داده نشود چرایی بی اعتنایی عموم مردم ما و مسئولین آنها به از بین رفتن خاک،هوا،آب ،تالابها،دریاچه ها ،رودخانه ها ،جنگل ها و غیره کماکان حل نشده باقی خواهد ماند. پرسش نهایی حقیر این است که :” آیا ابتدا مسئولین و سپس مردم ما آمادگی تطبیق خود با طبیعت اطرافشان و احترام به محیط زیست خود را دارند یا خیر؟”.✍مهندس ناصر خلقی
کانال آب
@water_bio